مطبوعات و سایر رسانه های جمعی هر یک به نوبه خود در پوشش خبری این رویداد کوشیدند، اما اکنون که پرونده این جشنواره بسته شد بجاست که به عنوان یک بیننده منصف به مرور آنچه گذشت بپردازیم و به نقد آن بنشینیم.
بارها شاهد بودیم که سازمان ها و ارگان های متولی امور معلولین همچون سازمان بهزیستی به بهانه های مختلف به نوعی از هنرمندان معلول قدردانی کرده و تا حدی سعی در شناساندن آنها به جامعه داشته است که ارزیابی این عمل در جای خود قابل بحث و بررسی است ولی این نخستین باری بود که یک تشکل غیردولتی (NGO) دست به چنین کاری می زد، به همین دلیل نقد این عمل باید از ویژگی های خاصی برخوردار باشد، یعنی اولاً امکانات یک تشکل غیردولتی در ابعاد مختلف بررسی شود و ثانیاً به این پرسش پاسخ گفته شود که دولت به عنوان حامی این گونه تشکل ها چگونه وارد عمل شد و تا چه اندازه به حمایت از این حرکت فرهنگی پرداخت؟
اما برای پاسخ دادن صحیح به این پرسش ها، نخست لازم است این پیش زمینه را در ذهن داشته باشیم که عملکرد گروه باور در درجه اول یک اقدام فرهنگی و در درجه دوم یک نوآوری است که از این دو گزینه می توان یک ترکیب زیبا ساخت به نام نوآوری فرهنگی.
حالا با توجه به این نکته که اولاً از نظر منطقی گاه نوآوری ها با یک موفقیت نسبی روبه رو می شوند و ثانیاً فرهنگ سازی همواره پروسه ای است که بعد از گذشت یک زمان قابل توجه تاثیر خود را بر جامعه می گذارد، می توان منصفانه تر به عملکرد این انجمن نگریست که در این میان بررسی ویژگی های کلی عمل ضروری است.
به نظر می رسد نخستین ویژگی برپایی این جشنواره که در دیدگاه کلی تر ویژگی بارز انجمن باور نیز هست خودجوش بودن حرکت است، یعنی این بار سازمانی در کار نبوده که براساس وظایف و مسئولیت های محوله دست به چنین اقدامی بزند. نکته مهم در کالبد این حرکت خودجوش آن است که گروهی غیرمعلول نیز در این میان سهم بسزایی داشته اند که این می تواند به عنوان یک پیروزی مهم در عرصه فرهنگ سازی برای معلولان قلمداد شود، چون هدف اصلی فرهنگ سازی در زمینه معلولان آن است که افراد غیرمعلول با معلولیت آشنا شوند و راه را برای احقاق شهروندی معلولان هموار سازند.
ویژگی دیگر برپایی این جشنواره، همگانی بودن بخش کاریکاتور آن با موضوع معلولین در شهر بود. به این معنی که در فراخوان جشنواره از همگان (معلول و غیر معلول) خواسته شده بود مشکلات زندگی شهری برای معلولان را به تصویر بکشند (آن هم به زبان کاریکاتور). هنر کاریکاتور هنری است با درون مایه طنز، اما بیان شیوایی است برای ابراز دردها و مشکلات اجتماعی و سیاسی.
بخش کاریکاتور جشنواره دو هدف اصلی داشت، یکی آن که خود معلول را بر آن دارد تا مشکلات روزانه خود که در سطح شهر با آن دست به گریبان است را با زبانی ساده اما گویا بازگو کند، چون هنر کاریکاتور هنری است که می تواند بیشترین پیام را در کمترین زمان به مخاطب برساند. هدف دوم ایجاد این پرسش در ذهن افراد غیرمعلول بود که به نظر شما یک معلول در سطح شهر با چه مشکلاتی روبه رو است؟
که این نیز می تواند مقدمه ای باشد برای چاره اندیشی افراد غیرمعلول برای حل مشکلات شهری معلولان.
اما می رسیم به بررسی عملکرد طرف مقابل داستان، یعنی دولت، رسانه ها و به طور کلی همه آنهایی که می توانستند در برگزاری این جشنواره نقش موثرتری ایفا کنند و نکردند.
در ابتدا این سؤال مطرح می شود که در طول زمان برگزاری جشنواره یعنی از ابتدای فراخوان تا مراسم اختتامیه، افراد عادی تا چه حد از طریق رسانه ها مانند صدا و سیما از برپایی آن مطلع شدند؟
باید پذیرفت رسانه ملی در این زمینه آن طور که باید و شاید عمل نکرد. در این مدت حتی یک زیرنویس درباره برگزاری جشنواره در تلویزیون مشاهده نشد و جای خالی پارچه نوشت های جشنواره در سطح شهر کاملاً مشهود بود.
اینگونه بی مهری ها از یاد نخواهد رفت، سخن از بی مهری به یک تشکل غیردولتی چند صد نفره نیست. بپذیریم که مسئولیت رسانه ملی در قبال این حرکت عظیم بسیار فراتر از اعلام در بخش خبری و اعزام چند خبرنگار به جشنواره است. صدا و سیمایی که در آگاه کردن مردم از محل و زمان برگزاری بسیاری مراسم سنگ تمام می گذارد، چرا نباید در این زمینه به یک آگاهی رسانی جدی دست می زد.
جشنواره به پایان رسید، اما باز هم با چند سؤال جدی روبه رو هستیم، اول اینکه در حرکت های مشابه بعدی تا چه حد می توانیم روی کمک مسئولان حساب کنیم، دوم اینکه آیا فرهنگ سازی در بعد وسیع بدون حمایت مسئولین نتیجه لازم را خواهد داد؟